شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
کو یک نفر که یاد دل خستگــان کند؟ یـا لا اقــل حـکـایت ما را بـیان کــنـد من زیر بار معـصیتم ضعف کـرده ام دستی کـجــاست تا مــدد نــاتـوان کند
تب کـردم ازمــرور گنـاهان کوچـکم کو آتشی که خجلت ما را نهــان کند؟ ما بی سلیقه ایم، تو حاجات ما بخـواه ورنـه گــدا مطـالبه ی آب و نـان کند آتش میاورید که اشکم مـرا بسـوخت کـار شـرار نـــار تـو آب روان کنـد ما را مران ز خویش چرا که زمانه راند حاشا که دوست کار زمین و زمان کند چیزی نصیب تو نـشود ازعـذاب من ایـزد کـجــامحــاربه با استـخوان کند شبـها مـرا برای خــودت انتـخاب کن رصت مده که دیگری ام امتحان کند
درهم بخر که سخت گرفتار و در همیم خوب است گرچه چشم تو ما را نشان کند از تو بعـیـد نیست رفیـق گــدا شـوی مرد کــریم میـل به مستـضعـفـان کنـد